شور فاصله
امین بزرگیان

ستون نخست

بدون هیچ مقدمه‌چینی مشتاقم که وضعیت اسف‌باری را که در آن هستیم یادآوری کنم. احتیاج به برشمردن انواع و اقسام مصائب نیست که از اساس برای خوانندگان فارسی‌زبان این متن در سراسر گیتی به معلّق‌بازی پیش غازی می‌ماند. هیچ فضای باز، قطعه‌ای خالی برای دراز کشیدن، حتی یک منفذ ساده و عادی باقی نمانده است؛ حداقل برای آدم‌های معمولی. بدبختی‌های اقتصادی و سیه‌سرنوشتی‌های دولتی کم بود که کووید نیز بدان افزوده شد. همان اندک مجال‌ها در بوسیدن و در آغوش گرفتن و دیدارهای کوتاه، کتابخانه و سینما رفتن‌ها و قدم‌زدن در خیابان هم باقی نمانده است؛ حتی نمی‌توان بینی را خاراند. در واقع ویروس معاصر، هر آنچه در ته چاه حیات مانده بود را شسته و رُفته و برده است. در زمانه عسرت که از هر سو نیروهای ضدزندگی از تمامی منافذ و به اشکال گوناگون به ما لبخند می‌زنند چه می‌توان کرد؟

در روزگاری در میانه فاشیسم، والتر بنیامین، با اشاره به تابلویی از پل‌کله، وضعیت اسف‌باری که در آن گیر کرده بود را همچون نگریستن فرشته مرگ به خود و جامعه‌اش دیده بود: چشمانی خیره که بازگشته و در طوفانی شدید به پشت سر می‌نگرد. مرگ در آن لحظه از او گذشته اما سرچرخانده و نگاهش می‌کرد.

خوانندگان این متن اگر همچون نویسنده هنوز پس از این همه‌گیری شدید توسط ویروس، پلیس و فقر زنده‌اند، باید مطمئن باشند که تا این لحظه، فرشته از آنها گذشته است؛ حال اگر چشمان‌شان آن را می‌بیند که به ما خیره شده یا نه بحثی دیگر است.

هرچه شرایط ناگوارتر و امیدها کوچکتر می‌شود، جامعه رقت‌انگیزتر بنظر می‌رسد. انواع و اقسام هم‌دستی‌ها، کوته‌بینی‌ها و سفله‌پروری‌ها؛ حتی شکل بکار بردن کلمات، سلیقه‌ها و ذائقه‌ها را کمتر می‌توان تحمل کرد. فضای واقعی و مجازی هاویه‌ای از تداوم وضعیت موجود بنظر می‌رسد گویی که در پس همه چیز پرده‌ای از سیاهی کشیده شده است. دولت، طبقات برگزیده، سیاستمداران، پر لایک‌ها، شرکت‌های تولید کالا و ایده، قهرمان‌پنبه‌ها و از همه مهمتر صدای پرطنین اما خنده‌آور «اخلاقی زیستن» هر یک با انبوه تریبون‌ها و امکانات‌شان ما را هرچه بیشتر به اندرونی می‌رانند. در عصر ناکامی، جامعه یک مغاک تنفربرانگیز است. دستور فراگیر «فاصله اجتماعی» در زمانه کرونا حقیقی‌ترین پیام و همچون آیه‌ای از کتاب مقدس برنامه عمل را نسبت به کل حیات موجود، توصیه می‌کند: پیغامی مسیحایی برای رهایی.

اجرایی کردن یک برنامه شورمندانه جهت فاصله، تن ندادن به هر آنچه طلب می‌شود و یافتن توانایی عدم مشارکت در برنامه‌های اخلاقی و زیستیِ رایج جهت آماده کردن ذهن برای پیدا کردن کورسوهایی از اندیشیدن، تنها مسیر گشوده است؛ مسیری که مسیر نیست. خیره شدن به چشمان فرشته خلاصه‌ای است از نقشه راه، نقشه‌ای که هرچند اسارتی تام به مرگ را بر روی یک موقعیت مرزی به ارمغان بیاورد اما تنها امکانی است که برای یک نوع همبستگی مجدد، ساخته شدنی از نو و احیای جامعه در خود ذخیره دارد. برای احیای جامعه راهی جز فاصله‌گیری شورمندانه از آن نیست.

در شور فاصله سعی می‌کنم این فاصله‌گیری را به هدف دفاع از جامعه تمرین کنم.