تی.اس.الیوت 1در سال ۱۹۲۲ در مقالهای می نویسد: «شاعر بودن در تمدن ما باید کار دشواری باشد.» سختی که او بدان باور داشت، واتابی از زمانهی او بود: پیشرفت صنعتی سازی، چهرهی غرب را دگرگون کرده بود، اروپا هنوز از منگی جنگ جهانی اول در نیامده بود و نیز انقلاب بلشویکی، روسیه را شعلهور ساخته بود. متفکرانی مانند داروین، نیچه، مارکس، فروید و انیشتین درک عمومی را از تاریخ، اقتصاد، فلسفه، علوم، روانشناسی، فیزیک و حتی دین تغییر داده بودند. الیوت در همان مقاله ادامه میدهد:
تمدن ما تنوع و پیچیدگی کلانی را تجربه میکند و این تنوع و پیچیدگی ، طبعاً نتایج متنوع و پیچیدهای به بار میآورد.
زندگی مردمان طی اختراعاتی که شامل همه چیز میتوانست باشد، از اتومبیل و هواپیما گرفته تا جاروبرقی و لامپهای رشتهای، از تصاویر متحرک و سینما گرفته تا رادیو، از سینهبند زنان تا زیپ لباس، دستخوش تغییرات بیسابقهای شد. بسیاری از هنرمندان انگلیسیزبان، از جمله شاعران، اندیشیدند که برای درک و تأویل این دورهی جدید، به رویکردی نو و ابتکاراتی در کارشان نیاز دارند: نتیجهی این کار و رویکرد جدید، «مدرنیسم» نامیده شد که بزرگترین و مهمترین جنبش اوایل قرن بیستم است.
منتقدین، اغلب برای توصیف شعر مدرن از اصطلاحاتی مانند دشوار، متنوع و پیچیده استفاده میکنند. «سرزمین هرز»2 ، اثر الیوت، غالباً بهعنوان برجستهترین کار و نقطهی اوج ادبیات مدرن شناخته میشود، تا حدی که «ویلیام کارلوس ویلیامز»3 بعدتر، انتشار آن در سال ۱۹۲۲ را بسان یک بمب هستهای دانست که بر منظومهی شعر انگلیسی فرو افتاده باشد. این شعر غامض و بلند، بسیاری از تکنیکهای مرتبط با جنبش را هویدا میکند: استفاده از کلاژ و تقطیع، تک بیت آزاد، غیرشخصیسازی بدون درگیری احساسات 4 و شبکهای متراکم از ارجاعات به فرهنگ بالا و پایین.
با این حال این نشانهها و فضای آخرالزمانی شعر الیوت، مبین تمامعیار بازنمایی شعر مدرن نیست، چرا که در بسیاری جاها، «تنوع و پیچیدگی» آن موجب دشواری خوانش و بیان میشود.
یکی از معروفترین ادعاهای مدرنیستها این است که آنها در آن چه تناقض دارد، مطالعهی موردی میکنند. برای منتقدان بعدی، شعار «از نو بسازش»5 به طرحوارهی مختصر جنبش برای نیل به اهداف آن، به ویژه، به طور وسواسگونهای در مورد نوآوریهای هنری بدل شد. این جمله منتسب به «ازرا پاوند»6 است که برای خود مدرنیستها هم چندان شناختهشده نبود و اتفاقاً به طور کنایهآمیزی، حرف تازهای نبود و در واقع ترجمهی یک عبارت کهن است که پاوند آن را در یکی از متنهای کنفوسیوس یافته و زینتبخش وانِ حمامِ نخستین حاکم خاندان چانگ نیز بود!
نزد پاوند آن ضمیر «ش» در عبارت «از نو بسازش»، شاید بیش از آن که معطوف به شعر و ادبیات باشد، تاریخی است. اثر سترگ خود او با عنوان «کانتوس»7 (سرودها) نمونهای از این ادعاست که در آن ضمن اینکه روایتهای کلاسیک را بازگو میکند، درصدد آن است که اشکال قدیمی و نامألوف شعری، نظیر ابیات آهنگین را نیز احیا نماید. «ازرا پاوند» هم به عنوان یک ادیب فرهنگستانی و هم به عنوان یک شورشی پیشتاز در بسیاری از جهتگیریهای خطیر مدرنیسم نقش داشت. او در دههی ۱۹۱۰ نظریههای خود را تحت نام «فوتوریسم»8 کارآزمایی میکرد و همراه با «هیلدا دولیتل»9 و «ایمی لوول» 10، ایماژیسم را بنیان گذاشت که به عنوان یک مکتب ادبی در آغاز مدرنها، گام مهمی در توسعهی «شعر آزاد» بهشمار میرود.
دوستی پاوند با «ویلیام باتلر ییتس»11 و الیوت، هر دوی آنها را به سوی خیالاندیشی (ایماژیستی) سوق داد. تأثیر پاوند بر دهها نویسندهی معاصرش، بیش از هر شاعر دیگری است که به تبیین مدرنیسم در عصر او انجامید.
البته همهی شاعران مدرن، شبیه پاوند یا الیوت نمیاندیشیدند. مثلاً «والاس استیونز»12 که یکی از غولهای روزگار خود بود، تحولات و تغییرات زمانهاش را در پرتو کمتر بدبینانهای مشاهده میکرد. اشعار فلسفی فاخر او نشان داد که چگونه شعر میتواند ضمن بهرهمندی از ساختار یک «روایت فوقالعاده»، بسان تبلوری برای آیینی یکپارچه باشد. همینطور «هارت کرین»13 که اثر متنوع و مجللاش با عنوان «پل»، در پاسخ و تقابل مستقیم با «سرزمین هرز» الیوت و در راستای نگاه گسترده و خوشبینانهی «والت ویتمن»14 بود.
شاعران دیگری در همین دوران، مترصد گسستن قطعیتری از«سنت» بودند. مثلاً «ویلیام کارلوس ویلیامز» در پیشگفتار کتاب «کورا در جهنم»15 مینویسد:
هیچ چیز خوب نیست، مگراینکه نو باشد.
در نظر او «جدید»، معادل ناموزونی و شکستن وزن مصراعها، استفاده از زبان بومی و عامیانه ونیز شیوهی بداههسرایی بود و در واقع تا حدی مشتمل بر ابتکاراتی بود که به میانجی نوآوریهای دیگر در هنرهای تجسمی مانند کوبیسم و «اشیاء به مثابهی هنر»16 به همافزایی میرسیدند.
شاعر دیگری که سنتگریزتر بود، «ماریان مور»17 است. او شعر «آمریکایی ساده که گربهها و سگها میتوانند بخوانندش!»18 (اثر ویلیام کارلوس ویلیامز) را با شمار زیادی نقل قول از افراد مختلف درهم آمیخت و سطور ناساز و تقطیعشده را با هجاهای بدل از تأکیدهای زبانی، به کار میبرد.
برخی از شاعران، یکسره ردیفنویسی را کنار گذاشتند. «گرترود استاین»19 یکی از نخستین نوآوران مدرن بود که شعر منثور میسرود و مایل بود خواننده را بر صدای کلمات و برهمکنشی بافتار واژگان متمرکز کند. «ادوارد استلین کامینگز»20 نیز چنین بود. او با غنیمت شمردن توان بالقوهی «ماشین تحریر» از امکاناتی مانند فضای صفحه و پرانتزها و نوشتن نامههای شخصی، به شیوهای کاملاً جدید و رادیکال بهره گرفت.
«مینا لوی»21 به تجربهی جدیدی دست زد که «نویسهنگاری»22 بود، اما دریافت که این کار موجب در محاق ماندن در مقابل همتایان مذکرش میشود. مورد او موجب شد پرسشهایی آشکار شود، از جمله این که گفتمان جنبش مشتمل بر چه کسانی میتواند باشد. به عنوان نمونه، اینکه «رابرت فراست»23 در شعرهایش از زبانهای بومی یا تکنیک ایامبیک (وتد مقرون)24 استفاده میکند میتواند قسمتی از جریان شعر مدرن باشد؟ همینطور در مورد «لنگستن هیوز»25 یک محدودیت دیگر پیدا شد: آیا استفادهی موسیقایی- به ویژه موسیقی بلوز- که او در عروض و قافیهی شعری بهکار میبست را میتوان نوعی دستاورد مدرنیستی قلمداد کرد؟ یا (فقط) در چارچوب جریان «نوزایی هارلم»26 قابل بررسی است؟ یا پرسشهایی از این دست که با شاعران (مدرن) خارج از چارچوب سنت انگلیسی-آمریکایی، مانند «سزار وایهو»27 و «آنا آخماتوا»28 چه باید کرد؟
در جنبش مدرنیسم، مانند هر جنبش فراگیر دیگر، تک تک هنرمندان در ورای سنت بخصوصی قرار میگیرند، کار هیچکدام ازآنها مقید به همهی قواعد جنبش نیست و از سویی، حاصل و برآیند جنبش نمایانگر سبک یا گرایش شخصی آنها نمیتواند باشد.
بیشک این پرسشهای تعیین کننده و دشوار، میراث مدرنیسم است. وارثان بلافصل و فوری مدرنیستها، «عینیتگرایان»29 بودند. نوشتههای متنوع آنها موجب شد که کارهای مدرنیستهای نسل اول که در اواخر دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ آغاز به کار کرده بودند، گستردهتر شود.
مقالهی تاثیرگذار «چارلز اولسون»30 در سال ۱۹۵۰، با عنوان «آیههای تصویری»31، در عمل موجب همگرایی «حلقهی بلک مونتین»32 و موج نوزایی بعدی در سانفرانسیسکو با تجربیات کامینگز، پاوند و ویلیامز (مدرنیستهای اولیه) شد. در عین حال، آن ها شعار «از نو بسازش» را با ابتکارهایی در شاعرانگی و متفاوت نشان دادن زمانه و فرهنگشان بروز دادند.
میتوان گفت که، تأثیرات شدید مدرنیسم در شعر آمریکایی با جریانهای بعدی مخالف آن نیز قابل بررسی است، به ویژه با چرخشی که به سمت «شعر اعترافی»33 در دوران پس از جنگ به وجود آمد نیز جریان مدرنیسم در شعر آمریکا را می توان سنجید.
این متن با عنوان «مقدمهای برمدرنیسم، جنبش هنری شگفتی که شعر را برای همیشه تغییر داد» در «مجلهی شعر» منتشر شده است. این مجله، ژورنال اختصاصی «بنیاد شعر» در شیکاگو است. کلیهی پانوشتها از مترجم بوده و متن اصلی فاقد توضیحات جانبی است.
پانوشت
T.S. Eliot. شاعر، نظریهپرداز و نمایشنامهنویس آمریکایی- بریتانیایی و برندهی جایزهی نوبل ادبی سال ۱۹۴۸، بسیاری او را در شمار چند شاعر ابدی زبان انگلیسی میدانند. او درجهی دکترا در فلسفه داشت و در دانشگاههای هاروارد و سوربن تحصیل کرده بود. الیوت ازمهمترین چهرههای نوسازی و جنبش مدرنیسم در شعر انگلیسی به شمار میرود. آثار مهم او به فارسی ترجمه شده است. الیوت در سال ۱۹۶۵ در لندن درگذشت.
The Waste Land (۱۹۲۲). شعر بلندی در پنج قسمت از الیوت که بارها- با عناوین مختلف- به فارسی ترجمه شده است. نخستین بار «حسین رازی» و بعدتر «حمید عنایت» و «بهمن شعلهور» و «بیژن الهی» از جمله مترجمین این اثر هستند.
William Carlos Williams. شاعر، مترجم، منتقد هنری و پزشک آمریکایی، درگذشته به سال ۱۹۶۳ که نقش مهمی در تبیین ساختار مدرنیسم و تصویرگرایی (ایماژیسم) داشت. منتقدان او را «مبدع شعر منحصر به فرد امریکایی» میدانند. او در نقد نقاشی و جنبش آوانگارد آمریکا نقش بسزایی داشت و پس از درگذشتاش در سال ۱۹۶۳، جایزهی پولیتزر به او اختصاص یافت.
Unsentimental impersonality.
Make it new.
Ezra Pound. شاعر و منتقد برجستهی مدرن و ایماژیست آمریکایی، درگذشته به سال ۱۹۷۲، که از اشعار شرقی و نمادگرایی یونان باستان الهام میگرفت. او از نظریهپردازان اصلی جنبشهنری وُرتیسیسم(دَوراننگری) - ملهم از حجمگرایی- است که به دلیل عقاید سیاسی یهودستیزی و گرایش تند فاشیستیاش در جریان جنگ جهانی دوم، سوء شهرت یافت. بسیاری از مدرنیستها در شعر و ادبیات از پاوند تأثیر پذیرفتهاند و او در زمانهی خود چهرهی غیر قابل انکاری در هنر قلمداد میشد. پس از اتمام جنگ جهانی دوم، سالها در زندان و تیمارستان به سر برد و سرانجام پس از آزادی در ایتالیا درگذشت. نامههای او به جیمز جویس و برخی از نقدهایش به او به فارسی ترجمه شده است.
The Cantos. مجموعهای بزرگ از اشعار حماسی «ازرا پاوند» که طی سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۶۲ نوشته و بتدریج منتشر شده است.
Futurism. آیندهگری
Hilda Doolittle. شاعر، رماننویس و مترجم آمریکایی که با تخلص H.D. شهرت دارد و از پیشگامان ایماژیسم بود. او که در سال ۱۹۶۱ در زوریخ درگذشت، بیمار و دوست نزدیک زیگموند فروید بود.
Amy Lawrence Lowell. شاعر آمریکایی، درگذشته به سال ۱۹۲۵ که پس از مرگاش جایزهی پولیتزر به او اختصاص یافت.
William Butler Yeats. شاعر برجستهی ایرلندی و برندهی جایزهی نوبل ادبیات در سال ۱۹۲۳ که نمادگرایی ویژه با پیرنگهای فلسفی و عرفانی خاص خود داشت و از خلاقترین شاعران اروپا به شمار میرود. او در سال ۱۹۳۹ در فرانسه درگذشت.
Wallace Stevens. شاعر برجستهی مدرن آمریکایی و درگذشته و نیز برندهی جایزهی پولیتزر در سال ۱۹۵۵.
Harold Hart Crane. هارولد هارت کرین، شاعر برجسستهی معاصر آمریکایی خود کشته در سال ۱۹۳۲. مهمترین کتاب شعر او The Bridge به معنای پل است.
Walt Whitman. شاعر و روزنامهنگار برجستهی آمریکایی و واضع «شعر آزاد آمریکا»، درگذشته به سال ۱۸۹۲.
Kora in Hell. اشعار منثور و بداهه که در سال ۱۹۲۰ برای اولین بار منتشر شد و در پیشگفتار، نویسنده به بحث نظری پیرامون مدرنیسم و شعر معاصر آمریکا پرداخته است.
Ready-made. اشیائی که کاربرد غیرهنری و معمولی دارند و در دورهای، مدرنیستهای ساختارشکن، با نمایاندنشان به سبک آثار هنری، میکوشیدند از دعوت به باز- مشاهدهی آنها در فضای نمایشگاه و بازخورد مخاطب به نوعی مفهومسازی جدید و بازنمایی و تبادر احساس - از انزجار و بیتفاوتی تا دلتنگی و همدلی- دست یابند. مانند ابژهها یا کلاژهایی که وقتی خارج از بافتار مکان و استفادهی رایج واقع میشوند، موجب تغییر درک در وضعیت جدید میتوانند باشند. مشهورترین نمونه از این مقوله، «چشمه» یا همان «کاسه توالت» مارسل دوشان (Marcel Duchamp)، نقاش و مجسمهساز آوانگارد فرانسوی است که در سال ۱۹۱۷ آن را در نمایشگاهی در نیویورک به تماشا گذاشت. اثر دیگری از او به نام «چرخ دوچرخه» و اثری از پیکاسو به نام «سرگاو نر» (La Tête de taureau, ۱۹۴۲) از جملهی معروفترین آثار این ژانر به شمار میروند. همین اصطلاح «حاضرآماده» برای این نوع کارها نیز از ابداعات دوشان است.
Marianne Craig Moore. شاعر آمریکایی و برندهی جایزهی پولیتزر در سال ۱۹۵۱، از پیشگامان شعر آزاد امریکایی که کاملاً جدا از سنت اشعار انگلیسی مینوشت و اشعارش را «شعر هجایی» یا «شعر موقعیت» مینامید و از نقلقول مستقیم در شعر استفاده میکرد و میکوشید مقیاسهای نامتعارف را در اشعارش بهکار بندد. علیرغم اینکه او جمهوریخواه بود و با یهودستیزی مخالفت داشت، دوستی و تعلقخاطرش به «ازرا پاوند» را حفظ کرد و در زندان مکاتبات مفصلی با او، حول مسائل نظری شعر و جز آن داشت. ماریان مور در سال ۱۹۷۲ درگذشت.
In Plain American Which Cats and Dogs Can Read! شعری از ویلیامز که نوعی شعر گفتار است ولی نشانهشناسی ویژهی خود را دارد و عامدانه چند پهلوست و مفاهیم کنایی را متبادر میکند. به نظر میرسد همین عبارت Plain American نیز چنین باشد.
) Gertrude Stein. شاعر و نویسندهی آوانگارد آمریکایی مقیم پاریس که با شمار زیادی از هنرمندان مدرن، از جمله پیکاسو رابطهی دوستانه و صمیمانهای داشت. او در سال ۱۹۴۶ درگذشت.
Edward Estlin Cummings. مشهور به ای.ای.کامینگز، شاعر و نمایشنامهی مشهور آمریکایی که از پاوند و گرترود استاین تاثیر پذیرفته بود و در عین این که مدرن بود، خود را تحت تأثیر آپولینر- شاعر فرانسوی- نیز میدانست کامینگز در سال ۱۹۶۲ درگذشت.
Mina Loy. شاعر و نویسندهی مدرنیست- دادائیست بریتانیایی، در گذشته به سال ۱۹۶۶ در آمریکا.
Typography. ابتکار هنری که با طرحریزی حروف و بازنمایی آنها در ابعاد مختلف، به شکلی از ارائهی زبان میرسد و در واقع چیدمان حروف برای نیل به یک زبان تصویری ثانویه است.
Robert Frost. شاعر برجستهی آمریکایی و برندهی جایزهی پولیتزر برای شعر در سال ۱۹۳۱ و مدال طلای کنگرهی ایالات متحده، درگذشته به سال ۱۹۶۳. او در اشعارش که قافیهدار و موزن بودند، مفاهیم حکمی و فلسفی و نیز عشقهای هستیشناسانه را دنبال میکرد. آثار او با کار سایر شاعران مدرن که اغلب در گسترهی «شعر آزاد» بودند، تفاوت داشت، و بسیاری معتقد بودند که نمیتوان «فراست» را در زمرهی جنبش مدرنیسم برشمرد.
Iambic. ایامبیک که در فارسی به «وتد مقرون» مشهور است، در شعر انگلیسی، توالی یک هجای بیتکیه و یک هجای تکیهدار است. ارسطو معتقد بود که تکامل هجوسرایی منجر به پیدایش سبک و اوزان خاصی در ادبیات شده است که آن را «اوزان ایامبیک» مینامید. این روند تکاملی، پس از آن سبب پیدایش کمدی در ادبیات شد، همانگونه که تکامل ستایشسرایی به پیدایش «اوزان هروییک» انجامید و گام بعد پیدایش حماسه است. میتوان گفت که شاخهای از حماسهسرایی به گونهای خاص رشد کرد و به پیدایش «تراژدی» رسید.
Langston Hughes. «جیمز مرسر لنگستون هیوز»، شاعر و نویسندهی نامدار آفریقاییتبار آمریکایی، او در شعر از «والت ویتمن» تاثیر پذیرفته بود و بعدتر از گامهای موزون موسیقی آفریقایی-آمریکایی و ریتمهای موسیقی - به ویژه جاز- به عنوان تکنیک شعری بهره میگرفت. هیوز در سال ۱۹۶۷ درگذشت.
Harlem Renaissance. رنسانس (نوزایی) هارلم، جنبش ادبی- موسیقی مربوط به افریقاییتبارهای آمریکا در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ است که کانون اصلی آن محلهی هارلم نیویورک بود و چهرههای معروفی در ادبیات و موسیقی ( به ویژه جاز) در آن جرگه قرار دارند.
César Vallejo. شاعر برجسته، نمایشنامهنویس و روشنفکر اهل پرو، که در زمرهی مهمترین شاعران قرن بیستم جهان است. او در سال ۱۹۳۸ در پاریس درگذشت.
Anna Akhmatova. شاعر، پژوهشگر و منتقد ادبی اهل روسیه و از بنیانگذاران شعرهای کمالگرا، او در اتحاد جماهیر شوروی زمان استالین، از سوی کمیتههای سرکوب ژدانفی تحت سرکوب و سانسور بود و به زندان افتاد که در دوران خروشچف از او اعادهی حیثیت شد و توانست از زندان آزاد شود. او که از مهمترین چهرههای مدرن شعر دنیا به شمار میرود، در سال ۱۹۶۶ در مسکو درگذشت.
The Objectivists. این واژه برساختهی ویلیام کارلوس ویلیامز در سال ۱۹۳۰ است. شاعران عینیتگرا بیش از آنکه سمبولیست باشند، ایماژیست بودند. مدرنیستهای نسل دوم امریکا با تأثیر از ساختارشکنها، میکوشیدند نگرههای مسلط شعری را به چالش بکشند.
Charles Olson. شاعر آمریکایی که او را بنیانگذار پستمدرنیسم در شعر آمریکا میدانند. درگذشته به سال ۱۹۷۰.
Projective Verse.
Black Mountain School. مکتب غیررسمی ادبی و منتسب به شاعرانی که دردههی ۱۹۳۰ در «کالج بلک مونتین» ضمن کار رسمی خود، حلقهای ادبی نویسندگی نیز داشتند، مهمترین عضو این گروه، «اولسون» بود که مقالهی معروف او مبنی بر گسترش فرم در شعر، به نوعی بیانیهی این حلقه به شمار میآید. شاعران آوانگارد که به مرکزیت اولسون در کالج گرد آمده بودند، در طول جنگ جهانی دوم توانستند در اروپا نیز جلب توجه کنند و مقالات برخی منتقدان اروپایی را در مجلهشان درج نمایند. تأکید بر هجاها به عنوان واحد ترکیب شعری و نوآوریهای شکلی و گستردن آن به انبساط مفهومی شعر، از جمله مواردی است که این حلقه -که تا زمان حیات «اولسون» پایدار بود، بدانها شناخته میشود.
Confessionalism. ژانر شعری که در دوران پس از جنگ جهانی دوم و دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به عنوان یکی از جریانهای مطرح شعری امریکا مشهور شد و مبتنی بر نوعی روایت شخصی از ناگفتههای ممنوعه مانند گرایشات جنسی، اروتیسم، امیال روانی، خودکشی و دیگرکشی و مانند اینها شکل گرفت. ازچهرههای معروف آن، شاعرانی مانند «سیلویا پلات» و «آلن گینزبورگ» را میتوان نام برد.