-
خوب! شما چیکار میکنی؟
-
تازه میخوام شروع کنم، دانشجوام.
-
چه رشتهایی؟
-
کورئوگرافی.
-
آها! [با لحنی عاقل اندر سفیه] مگر در آمریکا رشته خطاطی هم هست؟ لابد از این شعرها که روی دامن و شلوار مینویسن؟
-
کالیگرافی نه! من گفتم کورئوگرافی، منظورم رقصه.
-
پس رقاصی [با خندهی پیروزمندانه یا شاید هم تمسخرآمیز]
-
آم، خوب البته رقصنده، در واقع طراحی رقص.
-
یعنی چی؟ درس هم میخونید؟
-
بله. رقص رشته وسیعی است باید یک سری از واحدها اعم از باله، رقص مدرن، آناتومی بدن، تاریخ رقص و اصول و قواعد حرکت را بگذرانیم.
-
پس خیلی بهتون خوش میگذره.
-
بله. سخت و در عین حال جذاب.
-
آخرش چی میشی؟
-
بستگی دارد به اینکه دنبال چه هدفی باشید، نمیدونم شاید معلم رقص، یا اگر سن و سال و توانایی بدن اجازه بدهد وارد کمپانیهای رقص بشوید به عنوان رقصنده، یا پژوهشگر و در بهترین حالت طراح رقص باشید و رقصی را طراحی کنید و کار روی صحنه ببرید.
-
درآمدی هم دارد؟
-
نه آنچنان.
-
عجب! حیف شما نبود؟!
-
حیف؟
-
بالاخره با این قد و بالا میتوانستی خیلی جاها کار کنی که درآمد بالا داشته باشی، اگر مدرک گواهینامه مشاور املاک میگرفتی معرفیت میکردم، کلا در زمینه فروش میتوانستی خیلی موفق باشی، چرا دنبال کار مدلینگ نرفتی؟ آمدی لس آنجلس میتوانستی خیلی پیشرفت کنی. البته من با رقص هم مخالفتی ندارم، ولی حداقل کاری،هنری! این کالیگرافی که گفتی….
-
کالیگرافی نه، کورئوگرافی…..
-
همون… فکر نکنم سرنوشت خوبی در انتظارت باشه، می خواهی بروی در ویدیوهای کوجی برقصی؟ یا حتی کارهای ساسی؟ یا اگر دلت میخواست خیلی هنری باشی و خیلی کارت درجه یک باشد شاید میتوانستی با شاهرخ برقصی. میشناسیش که؟ کارش خیلی درسته. اینجا تو این مملکت حرف اول رو پول میزنه، یک دلاری زیر پای فیله! تو که از اول میخواستی شروع کنی لااقل میرفتی یک رشته نون و آبدار. وکالت، دندانپزشکی، یا کارشناس فیزیوتراپی! رقص هم شد کار؟ به عنوان تفریح خیلی هم خوبه، من خودم ده تا خانم دندانپزشک میشناسم مثل ماه میرقصن، تو اول جای پاتو محکم کن بعد برو دنبال علاقهات….
در تمام این سالها این حرفها را از جانب خانواده و دوست و آشنا شنیدم ربطی هم به میزان تحصیلات و وجه اجتماعی افراد نداشت تقریبا همگی از رقص معنای سطح پایینی در ذهن داشتند و آن را نه تنها کنشی بیضرورت بلکه تنها امری سرگرم کننده در نگاه مثبت و حتی منحرف در نگاهی منفی میدانستند. بنابراین با اعتماد به نفس کامل از من میخواستند دنبال شغلی پردرآمد بروم و رقص را به عنوان تفریح انتخاب کنم. گروه دیگری با توجه به جذابیت زنانه، تنها رقص را به عنوان موضوع نمایشی میدیدند و گستره نگاهشان در همان حد تلویزیونها و نمایش های ایرانی بود و به من سفارش میکردند که هرچه زودتر راهی به روی صحنه پیدا کنم. و افراد اندکی بودند که دانش مختصر و گاهی نسبتا کافی داشتند که وقتی از کورئوگرافی میگفتم چشمشان برق میزد و گویی میدانستند که برای یک زن ایرانی چه دشواریهایی دارد و میگفتند تسلیم نشو. در این میان تعدادی بودند که آنها هم رویای رقص داشتند ولی حتی جسارت بیانش را نداشتند چه رسد به انجامش.
خیلی از ما نمیدانیم رقص چه جایگاهی در میان دیگر هنرها دارد. هنرهای زیبا عبارتند از معماری، نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی و رقص که به ارضای میل انسان برای ایجاد تصاویر واقعی و ماندگار از افکار و احساسات و در جهت به تصویر کشیدن حالات درونی انسان خدمت میکند. این بدان معناست که دانش منجر به فهم و درک میشود. رقص، موسیقی، و هنرهای دیگر همگی برگرفته از جهان هستیاند، پس برای ارتباط با اثر هنرمند لزوما نیازی به دانستن زبان او نیست. همانگونه که آلونزو کینگ میگوید «رقص اندیشه قابل مشاهده است.»
واژه «choreography» به معنای واقعی نوشتن رقص است. از ریشه لاتین کلمه «chorus» به معنی رقص و «graphos» به معنی نوشتن. در سال ۱۹۳۰ جورج بلنچین طراح رقص برای اولین بار از آن استفاده کرد و در دهه ۵۰ در دیکشنری به مفهوم طراحی رقص قرار گرفت. رقص تحت تاثیر سیاست، اقتصاد، فلسفه، مد لباس، استانداردهای اخلاقی، دین و رهبران مذهبی آن قرار دارد. برای درک رقص باید نگاهمان را به فرهنگی که از آن میآید، بگشاییم. هر چه بیشتر رقصی را درک کنیم، بیشتر از فرهنگی که از آن زاده شده قدردانی خواهیم کرد. زندگی گذشتگان از جهات بسیاری با زندگی ما یکسان بود. آنها حساس بودند، به همان اندازه متنوع وشورانگیز و پر از اشتباه که امروز هم مردم مرتکب میشوند. تاریخ رقص به ما میآموزد دانش منجر به درک میشود و درک منجر به احترام و احترام منجر به عشق. ما یاد میگیریم بدن هایمان چه تواناییهایی دارند که از آن بی خبر بوده ایم و چگونه در تنگناهای این هزارتوی زندگی کمکمان می کنند. تاریخ با نشان دادن نحوه بیان مردم در گذشته به ما احساس جهانی شدن میدهد. علوم انسانی با چگونگی اندیشهها، بیمها و امیدها، خیالات و روابط بین موضوعات مختلف بشر در ارتباط است. در طول تاریخ برای مردان و زنان همواره سوالاتی در مورد چیستی انسان مطرح بوده است، اینکه چگونه میتوانیم گذشته را درک کنیم و از آن بهرهمند شویم؟ آیا امکان درک رقص از گذشته و بالعکس آن وجود دارد؟ پاسخ چنین است: رقص بخش فناپذیر هنر است. تنها راه درست برای حفظ رقص از طریق حافظه ثبت شده بر روی بدن انسان است که از لحاظ جسمی از نسلی به نسل بعد منتقل میشود. یک نقاشی یا یک مجسمه محصولی از هنرهای تجسمی است. حتی موسیقی نوشته شده بر روی کاغذهای نتنویسی محصول حس و ذهن آهنگساز است. اما رقص هیچ محصولی جز حافظه ندارد. حتی با وجود سیستم نشانه گذاری لابان. تاریخ، نگارش بر روی رقص، بررسی و ارائه نظرات در مورد موسیقی متن، لباس، صحنه آرایی و یا رقصیدن است، اما بسیاری از رقصآراییهای گذشته از دست رفتهاند زیرا نمیتوان به عنوان برگه ی نت موسیقی حفظش کرد. اگرچه امروز مدیا با سرعت شگفت انگیز اطلاعات را در سطح عمومی قرار داده است اما همچنان بخشی از فرهنگ و هنر هر جامعه از طریق حافظه بدن قابل انتقال است.