سه استاد
به باور استفان زوایگ (۱۹۴۲ – ۱۸۸۱) قرن نوزدهم تنها سه رماننویس به خود دید و بس! در پیشگفتار کتابی که سه جستار او در خصوص این سه رماننویس برجسته را گرد میآورد، زوایگ اعتراف میکند که با برجسته کردن نام این «سه استاد»، بیشک جایگاه بزرگانی چون گوتفرید کلر، استاندال، فلوبر، تولستوی، ویکتور هوگو و دیگران نادیده گرفته میشود.
(ادامه…)اتاق میراث تاریخی
*میراث تاریخی* اتاقی است در عمارت کهنه و فرسودهٔ بخش فرهنگی واقع در دویست متری ساختمان اصلی شهرداری. دکمهٔ زنگ از جا کنده شده و دلورودهٔ سیمها بیرون ریخته است. چند ضربه به در میزنم و دستگیره را میچرخانم. خانمی که پشت میز بخش فرهنگی نشسته است به راهپلهٔ پشت سرش اشاره میکند و زیر لب میگوید:
میراث تاریخی، طبقهٔ بالا.
(ادامه…)در جستجوی ۲ ثالث
از ایستگاه قطار که بیرون میآیم، نگاهی به کارتپستال سیاهوسفیدی که دو روز پس از ورود به پاریس، هدایت به برادرش عیسیخان فرستاده، میاندازم:
(ادامه…)تصدقت گردم چنانکه قبلاً اطلاع مسافرت خودم را به فرانسه داده بودم روز ۲۳ فوریه وارد پاریس شدم و پس از ملاقات با سرپرست بنده را در کاشان1 در نزدیکی پاریس به پانسین گذاشت و […]
هدایت در کشان
در ایستگاه دانفر روشرو1، سوار ترن حومه جنوبی پاریس میشوم. سالیانی است سروکارم به این مسیر نیفتاده است. تابستان ۱۹۸۳، پس از ورودم به فرانسه، صبح هر شنبه، این ترن را سوار میشدم و در ایستگاه سیته اونیورسیتر2 (شهرک دانشجویی) پیاده میشدم. میرفتم تا شاید چیزی از آنهمه که از دست داده بودم، بیابم. سرسرای بزرگ «خانهٔ بینالمللی» محل تجمع فعالین سیاسی و احزاب و سازمانهایی بود که توسط حکومت خمینی درهم شکسته شده بودند.
(ادامه…)پاریس، در آستانهی سال ۲۱ سدهی ۲۱
ماه دوم از دور دوم قرنطینه. خیابانهای سوتوکور، قوانین منع عبور و مرور از هشت شب تا شش صبح. کرکرهی پایینافتادهی دکانها، ستونهای افراشته از صندلیهای حصیری پشت شیشهی کافهها و رستورانها. تکوتوک رهگذرهای شتابزده با دهان و بینی پوشیده و نگاه گریزان. مونپارناس زیر چتر ترس چرت میزند.
(ادامه…)