هدایت در کشان
در ایستگاه دانفر روشرو1، سوار ترن حومه جنوبی پاریس میشوم. سالیانی است سروکارم به این مسیر نیفتاده است. تابستان ۱۹۸۳، پس از ورودم به فرانسه، صبح هر شنبه، این ترن را سوار میشدم و در ایستگاه سیته اونیورسیتر2 (شهرک دانشجویی) پیاده میشدم. میرفتم تا شاید چیزی از آنهمه که از دست داده بودم، بیابم. سرسرای بزرگ «خانهٔ بینالمللی» محل تجمع فعالین سیاسی و احزاب و سازمانهایی بود که توسط حکومت خمینی درهم شکسته شده بودند.
(ادامه…)پاریس، در آستانهی سال ۲۱ سدهی ۲۱
ماه دوم از دور دوم قرنطینه. خیابانهای سوتوکور، قوانین منع عبور و مرور از هشت شب تا شش صبح. کرکرهی پایینافتادهی دکانها، ستونهای افراشته از صندلیهای حصیری پشت شیشهی کافهها و رستورانها. تکوتوک رهگذرهای شتابزده با دهان و بینی پوشیده و نگاه گریزان. مونپارناس زیر چتر ترس چرت میزند.
(ادامه…)