امنیت، قلمرو، جمعیت
از نهاد به تکنولوژیهای قدرت
تصور دکارتی-هگلی از عقل مدرن، سادهسازی مفرطی بود که کثرت هستی را بر دو هستهٔ متصلب متکی میساخت که تصویر آینهای یکدیگر بودند: سوژه و ابژه، ذهن و امتداد. در نتیجه اهمیتی نداشت که فیلسوفی ایدئالیست یا ماتریالیست باشد: درون این چارچوب فراگیر، فرم یکسانی از اندیشه بر دو قطب متضاد سلطه داشت.
(ادامه…)آوای کثولو
اثر اچ. پی. لاوکرفت، ترجمهی سروش سیدی
زندگی بدون ذات: زیستسیاست و قدرت درونماندگاری
۱
زیستسیاست شکلی از قدرت است که خود زندگی را ابژهی خود قرار میدهد و بر آن حکم میراند. برخلاف میشل فوکو که زیستسیاست را یک تکنولوژی مدرن حکمرانی میدانست، به زعم جورجو آگامبن، زیستسیاست امر جدیدی نیست. آگامبن معتقد است که زیستسیاست از همان ابتدای تاریخ فلسفه و سیاست منطق حاکمیت را تشکیل میداده است.
(ادامه…)