اینجا یخ میخوریم
سرما، سردتر از تحمل تن. آژیر از دوکهای عضلانی به سرتاسر تن، لرز، تلاش برای
تولید حرارت، دو برابر، سه برابر، کافی نیست، بیشتر، چهار برابر، هنوز نه، پنج
برابر حرارتِ بیشتر. کافی نیست، عروقْ متسع، پوستْ سرخ، باز هم کافی نیست. خونْ جاری
سمت قلب، انجماد در لُب گوشها، انجماد در انگشتها، پیشروی و پیشروی،
فیبریلاسیون بطنی،کریستال سلولی. انهدام سرد.
(ادامه…)
باروت
تیغی بر لبۀ پوستی، سفید یا سیاه، جِررررر. اعلان پارگی. ریختن لشکریان. سلولهایی در تجمع خونین، شِرررر. میبندند، این را به آن، آن را به این. توده میکنند، میتنند که مبادا خون چنان رود که جان را با خود از تن ببرد. لشکریانی دیگر در کنار تجمع در کار خُردخُرد کندنِ انباشتهای درهم تا مبادا این تودۀ لاجرم راه رگ را ببندد و انهدام حیات، بنگگگگ.
(ادامه…)