Are you talking to me?
فصلی از کتاب «همهی تکه پارههای زری»
۱
[ساعت دو و نیم صبح در کلانتری محل]
من اینحرفا رو نمیفهمم. به شمام اعتماد ندارم. پلیس خدمتگزار مردمه برای من کُس شعره. من علیه تمام سیستمهام. من از کسی نمیخوام که به من کمک کنه. خودم از پس خودم برمیآم عینِ بیشتر ایرانییای مثل خودم که مجبورن یه تنه بتازن توی زندگی. آخرشم باز توی دست شمان. شما پلیسای اینجا و هرکجا.
(ادامه…)