بداهه، ناپیدایی و فرمهای فانی
بخش سوم
در نوشتههای پیشین، هر بار فشار زبان مرا به سمتی دیگر پرتاب کرد تا
فریبندگیاش را در جدال توضیح دادن از دست ندهد. شاید به همین دلیل هیچ وقت
نتوانستم به زبان فارسی درس بخوانم که آدمی در مستی خود را به همه وادیها
بیاندازد. با زبان فارسی، از طریق زبان فارسی، همیشه چیزی را ورای زبان احساس
کردهام. این بار نوشته را به زبانی دیگر نوشتم و به فارسی ترجمه کردم.
(ادامه…)
بداهه، ناپیدایی و فرمهای فانی
بخش اول
باس جان آدر، در ویدیویی روبروی دوربین گریه میکند، اسم کارهست
غمگینتر از آنم که برایت بگویم. در ویدیویی دیگر شاخهی بلند درختی را
میگیرد و آنقدر تاب میخورد تا شاخه بشکند و به زمین بیافتد. اما کاری
که او را متمایز میکند آخرین اثرش هست به نام در جستجوی معجزه، وقتی تصمیم
میگیرد با یک قایق بادی کوچک اقیانوس اطلس را در مدت دو ماه و نیم طی کند:
نه ماه بعد قایقاش در جزیرهای در جنوب انگلستان پیدا میشود و
خود او برای همیشه ناپیدا.
(ادامه…)
در سکوت
چگونه میتوان صدای مردگان را ضبط کرد؟ در ساحت کدام فضای صوتی میتوان
آن صداها را جستجو کرد؟ در قبرستان؟ بیمارستانها؟ و یا جهان زیرین؟
مرگ اگر چه عاملیتای ندارد، اما انهدام تن را فعال میکند. تجزیه شدن
فرایندی است پر سر و صدا، موقتی و در قالب زمان، صدا اما وابسته به زمان نیست.
اگر چنان که لوی اشتراس میگوید، موسیقی (همراه با اسطوره) وسیلهای
برای از بین بردن زمان است، لاجرم مردگان تجلی جسمانی زوال زماناند.
(ادامه…)