اندر حکایت نوشتن به زبان دوم
کائوری فوجیموتو
بیش از بیست سال پیش، موقع ورود به یک کتابفروشی کتابهای خارجی در توکیو، اولین چیزی که توجهم را جلب کرد بوی نا اما تا حدی هم خوشایند محیط بود. بوی کاغذهایی بود که برای این کتابها و مجلهها به کار برده بودند که از آن سوی دریاها فرستاده شده بودند — کاغذهایی نازکتر یا ضخیمتر، و لابد زمختتر، از نوع کاغذی که در ژاپن به کار میرفت.
(ادامه…)کنار دریا
داستانی از روبرتو بولانیو
هروئین را که ترک کردم، رفتم خانه و معالجه با متادون را در بخشِ سرپاییِ کلینیک شروع کردم و کار دیگری نداشتم جز اینکه صبح از خواب پا شوم و تلویزیون تماشا کنم و شب سعی کنم بخوابم، اما نمیتوانستم، چون یک چیزی مانع این میشد که چشمهایم را ببندم و استراحت کنم، و همین طورها بود تا اینکه یک روز طاقتم طاق شد، رفتم از مغازهای در مرکز شهر، یک مایوِ مشکی برای خودم خریدم،
(ادامه…)درختِ لُژ
آخرین گفتگوی پازولینی
پییر پائولو پازولینی روز سیام اکتبر ۱۹۷۵، یعنی سه روز پیش از کشته شدنش، بهمناسبت نمایش آخرین فیلمش سالو (یا: ۱۲۰ روزِ سودوم) برای منتقدان سوئدی، به استکهلم رفته بود. میزگردی تشکیل شده بود و گفتگوها ضبط میشد تا بعد، از رادیو پخش شود، اما خبر کشته شدن فیلمساز باعث شد پخش گفتگو لغو شود، برعکسِ امروز که بیدرنگ پخش میشد.
(ادامه…)سینمای همهجاگیر
نام این ستون اشارهای است به عنوان فیلمی از ویتوریو دسیکا، فیلمساز و بازیگر ایتالیایی که سال ۱۹۶۳ ساخت، و سینما مقولهای است که به واسطۀ دلبستگیهای نگارنده در این ستون جای ویژهای خواهد داشت. پس چه بهتر که ستون حاضر را از همین جا شروع کنم؛ از سینمای ایتالیا، که پس از جنگ دوم جهانی دچار تحولات ساختاری و محتوایی اساسی شد، و بسیاری از فیلمسازان سایر کشورها هم تحت تأثیر این دگرگونیها قرار گرفتند.
(ادامه…)