شاملو-رؤیایی: بامداد-رؤیا: «بارو». و این نام مجلهای بود که دو تن از بزرگترین شاعران ایران سودای آن را در سر داشتند و نشد. یعنی چهارپنچ شمارهاش چاپ شد اما پیش نرفت، نشد. سودایی شد و نیمقرنی در صندوقچهای ماند و دوام آورد تا امروز؛ روزی از آخرین روزهای آخرین سال این قرن.
بارو دوباره برپا شده است. این بار نه بر روی کاغذ — که شاید در این قرن جا بماند، که بر روی صفحات وب — که به پیشباز قرن تازه خواهد رفت. هدف «بارو» این است که وعدهگاه نویسندگانی باشد از درون و بیرون ایران، از نسلهای پیش و از نسلهای بعد. بارو از ستونهای مختلفی ساخته شده است هر یک مستقل با نامی جداگانه و نویسندهای ثابت. هر ستون را نویسندهٔ همان ستون به هر طریق که بخواهد بالا میبرد. نویسندهای کتابش را فصل به فصل خواهد نوشت. نویسندهای سِری به سِری موضوعی را پی خواهد گرفت. نویسندهای جستار به جستار سراغ موضوعات گوناگون خواهد رفت. نویسندگان، همه مستقل از هر حکومت و هر تعلق حزبی. هدف «بارو»، گرد هم آوردن صداهای مستقل جداافتاده است برای نوشتن دربارهٔ زمینه و زمانه و افقهای گسترده در پیش انسانِ اینجایی؛ از ادبیات تا معماری، از موسیقی تا هوش مصنوعی، از فلسفه تا تاریخ، همه پهنههاییست که نویسندگان «بارو» در آنها خواهند نوشت. «بارو» به خانوادهای از وبسایتهای فرهنگی متعلق است و در آغاز زیرمجموعهٔ «وبسایت رسمی احمد شاملو»ست و بعدها راه خودش را خواهد رفت. ستونهای «بارو» هر ماه حداقل یکبار بهروز میشوند و هر ماه احتمالاً ستونهایی به ستونهای آن اضافه خواهد شد.
ستونِ ستونهای «بارو» این است: خوانده شدن.